مجبور شد در60سالگی برای عمل قلب زیر تیغ جراحی برود و مدام زیر نظر پزشک باشد. از آن پس نمیتوانست سوار اتوبوس شود. فشار جمعیت و گاهی کمبود هوای تازه آزارش میداد. با وجود این در مسیر خود تا محل کار چند نفر را سوار میکرد. میگفت همین خودروهای تکسرنشین یکی از مهمترین عوامل آلودگی هوا و گاهی ایستقلبی شهروندان هستند.آن روز تعمیرکار برای تعمیر بموقع خودرو بدقولی کرد.
مجبور شد برای رسیدن به مطب پزشک سوار خودروهای گذری شود. راننده اولی داخل خودرو سیگار میکشید و آخر سر هم به بهانه نداشتن پولخرد 200تومان کرایه بیشتر دریافت کرد اما مرد به توصیه پزشک عمل کرد و سعی کرد عصبانی نشود. در مسیر بعدی برخلاف میل شخصی، خواست سوار اتوبوس شود. ایستگاه، جدید و زیبا اما خلوت بود. دود برخی خودروهایی که شاید رانندهشان از معاینه فنی شانه خالی کرده بودند حسابی آزارش داد. از اینکه اتوبوس اول بدون توقف عبور کرد تعجب کرد.
هنگامیکه اتوبوس سوم هم بدون توقف از جلوی ایستگاه رد شد متوجه خودرویی شد که در ایستگاه پارک کرده بود. رانندههای اتوبوس فضایی برای توقف در حاشیه خیابان نداشتند و برای گریز از جریمهشدن، پارکدوبل نمیکردند. شاید برای همین آن موقع از روز، ایستگاه حسابی متروک بود. مجبور شد یک ایستگاه پایینتر برود. در آنجا هم 2خودروی دیگر فضای پارک اتوبوس را اشغال کرده بودند.
غذای نذری
پدر معتقد بود غذای نذری امسال را بین نیازمندان یا انجمنهای خیریه مرتبط با کودکان بیسرپرست توزیع کنند، اما بقیه اعضای خانواده نپذیرفتند و آنرا بین همسایهها پخش کردند. بعد از توزیع غذاهای نذری پدر با چهرهای گرفته وارد خانه شد. یکی از همسایهها را دیده بود که بعد از اینکه 5غذای نذری گرفته بود ظرف 3غذای دستنخورده را روی خودرویی رها کرده بود.
یک ماه انتظار برای روشن شدن لامپ
بعضی وقتها آرزو میکرد که قدش آنقدر بلند بود که حتی میتوانست لامپهای بالای تیر چراغ برق مقابل خانهاش را هم تعویض کند. آخر او بیش از یک ماه است که هفتهای چند بار با شماره 3 رقمی فوریتهای اداره برق تماس میگیرد و درخواست تعویض لامپ سوخته تیر چراغ برق کوچه محل سکونت خود را میکند اما هر بار به بنبست میخورد. البته اپراتور همواره قول میدهد که لامپ ظرف 48 ساعت تعویض شود اما حالا بیش از یک ماه گذشته و هنوز آن 48 ساعت وعده داده شده فرا نرسیده است.
حتی او در سایت اینترنتی شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ نیز، درخواست خود را وارد کرده و کد پیگیری هم گرفته اما باز هم خبری از تعویض لامپ خاموش، نشده. حالا بگذریم از اینکه چند کودک و شهروند سالمند به دلیل خاموشی لامپ تیر چراغ برق این کوچه در یک ماه اخیر دچار دردسر شدهاند. محض اطلاع همکاران اداره برق باید عرض کنیم که این تیر چراغ برق خاموش در منطقه برق بیهقی واقع، ومشخصات مشترک مستاصل برای پیگیری احتمالی شرکت برق نزد روزنامه موجود است.
عطر تلخ کاج
آلزایمر داشت و از ترس اینکه همسر مرحومش را به عنوان آخرین خاطره خوش فراموش کند عطرِ تلخ کاج و مورد علاقه وی را به تکه دستمال سفیدی میزد و داخل جیبش میگذاشت. پسرش اجازه بیرون رفتن به وی نمیداد اما صبح زود تصمیم گرفت تا برای دیدار رفیق مریضاحوال و قدیمیاش به خانه سالمندان برود. پیش از آن بارها از پوشیدن لباس تا بستن درهای خانه را در ذهن مرور کرد. در راه به پلی رسید که برای عبور، زیاد مناسب به نظر نمیرسید.
اینپا و آنپا کرد اما سرانجام برای رفتن به آن طرف خیابان سلانهسلانه قدم برداشت که ناگهان پایش لای میلههای فلزی پل گیر کرد و پیچ خورد. درد پیچخوردن مچپا باعث شد تا همه چیز را فراموش کند. حتی راه بازگشت را نیز از یاد برده بود چه رسد به دوست مریضاش. رهگذران به صاحبِ پل در مورد خطرناک بودن آن اعتراض کردند. پیرمرد دست در جیبش برد تا با دستمال، عرق صورتاش را پاک کند که عطر تلخ کاج باعث شد همسر مرحوم و نشانی خانهاش را به یاد آورد.